جاهل
تاریخ بیابانک, [09.12.24 08:03]
شنیدستم زدی خود را خَریّت🌱
به تن کردی لباس جاهلیّت🌱
بدیدم جان خود را خوار کردی🌱
به عقل ناقصت غم خوار کردی🌱
سَرای دیگران آوار کردی🌱
به صُنعِ لطف خود دیوار کردی🌱
زدی دِشنه به راز و زنده موندن🌱
به فال دیگران در خود سُرودن🌱
دخالت کرده ایی در کار خِلقت🌱
حَنا بستی سرت در جاهلیّت🌱
بدادی خِفتی بر گُور خویشت🌱
بماند فضله ایی بر روی ریشت🌱
قضا کردی به خِیروشَر مردم🌱
فرو کردی سَرت در کار و اَنجُم🌱
مگر جای خدا بنشسته بودی؟ 🌱
طناب زندگی بگسسته بودی🌱
زدی حرف از جدایی و خیانت🌱
به ریشت بسته ای مُهر دیانت🌱
رکابت کرده ای در پای جاهل🌱
زِپا افتاده ای درجای باطل🌱
فرو شد ماه تو همواره در گِل🌱
پراندی مرغکی از شاخ واز دل🌱
نخوانی درس فاضل خوار گردی🌱
دو گیتی بر سرت هموار گردی🌱
📚«جاهل»1403ه.ش.نیشابور
***
🌈صنع : ساختن
🌈انجم : ستارگان
🌈دوگیتی : دو دنیای پیش رو
🌈طناب زندگی : زندگی جاری عروس و داماد
🌈فضله : مدفوع پرندگان
🌞دیوان فاضل 🌞
Www.bayazeh.ir