من خانه ی یار «مهربانم» مرا دریابید!!!
آنگاه که فرزندان کوچک این ولایت ، خسته از تکرار روزگار به من پناه می آوردند، من دولت آبادی بودم در ولایت عشقی به نام «بیاضه» و خوشحال از این که بتوانم گرهی کوچک از ذهن کودکی باز کنم ، همسایه ام خانه ی خدا بود که هر روز « مرحوم حاج اکبر رجبی » با جماعت کارگران برای معماری حرم می آمدند ، من خوشحال بودم از اینکه روزی صدای « الله اکبر » و ذکر دعا گوشهایم را نوازش خواهد داد …مردم مهر داشتند به من ….مردم و بچه های بیاضه تنها دلخوشی من بودند …من هنوز گلهای پر پر را در گنجینه کاغذ پاره هایم نگه داشته ام ….از لای گلبرگها صدای آبشار تنوره به گوش میرسد.مشتریهای من کودکان دیروز و پدران و مادران امروز هستند و آنها روزی که از این دیار رفتند مرا به دست فراموشی سپردند ….
کتابخانه بیاضه یکی از ساختمانهای کهنه و فرسوده بعد از انقلاب تنها کانون نیمه جان فر هنگی در بیاضه است که زوال و فراموشی آنرا فرا گرفته است .« سید محمد رضا هاشمی » از دوستان تلاشگر دلسوز بیاضه است که مرا به دیدن این ساختمان دعوت و درباره آن برایم صحبت کرد . سید گفت من با پول اندکی که برای این ساختمان دریافت کردیم تنها خرابی های در دیوار را تراشیدیم تا با سرامیکی که اقای « شیخ حسین رجبی » برای این ساختمان زنده کرده است . آنرا احیاءکنیم ..محمد رضا از وضع نابسامان این ساختمان و بی تفاوتی جماعت کتاب به دست دیروز و پول در جیب ، دنیا طلب امروز شکایت داشت و خدا را شاهد است که اگر هر کسی یک گوشه از بیاضه را دست میگرفت و دلسوز بود تا امروز شاهد اینقدر خرابی در بیاضه نبودیم اما چه کنیم که تنها آبادی این جماعت برای بیرون و ساختن شهرهای دیگر و خرابی صد چندان برای بیاضه ی مظلوم است . این کتابخانه با توان بچه های بیاضه اداره میشد … اما امروز اگر کتاب خوانی در بیاضه نیست ..! لااقل ساختمان آنرا نجات دهید ..برای حفظ ظاهر بد نیست … میدانستید برای تهیه یک برگ کپی باید 60 کیلومتر تا خور بروید و 60 کیلو متر برگردید …چون بیاضه دستگاه کپی ندارد ….زنده باد بیاضه ایهای باغیرت …!
برایم جالب بود که محمد رضا می گفت ما از تبلیغاتی که روی دیوار بیرونی کتابخانه برای هتل سنتی نوبهار که امروزه هتل یتا نام دارد ، کردیم مبلغی بابت یکسال دریافت کرده و این تنها پول دریافتی این ساختمان است .
یک دیدگاه
محمد
سلام.
جالب بود.
به اميد كتابخون شدن تمامي افراد بيابانك.