تحویل سال در بیاضه
سالی که نکوست از بهارش پیداست .این ضرب المثل عنوانی است که برای یک سال ، با شروع نچندان دلچسب به کار برده می شود . و اتفاقات اوایل سال نظیر سیل و زلزله و بلای طبیعی و انسانی …مرگ ومیر ..خشک سالی ..عامل و یا عواملی از این دست بود، که باعث تشدید این باور میشد .اما آنچه که مسلم و واقعیت امر است ، این است که خداوند هیچگاه ، عرصه را بر بنده خویش تنگ نخواهد تا زمانی که بنده را امر به اطاعت کرده و لفظ اهدالنصراط المستقیمی که روزنه بار ها لقلقه ی دهان مبارک کرده ، به وعده و وعیدهای شیطان رجیم نفروشد که گوش مالی خداوند در قالب سال نامبارک و نامیمون بر بنده چون سونامی گریبان گیر خواهد شد ….و القصه …
مردم بیابانک را از این امر فوق الذکر …همیشه در حول و بلا و کویر با همه ی خشونت زندگی یک طرف ، اینکه سال هم سال خوبی باشد تنها لطف خدا را می طلبید ..امامزاده بیاضه در حکایت ، به نقل از تاریخ ، گره در سرنوشت جنگ علویان و اقوام ایرانی اصیل ساکن در منطقه داشته ، این جنگ بین آخرین نسلهای باقی مانده از دوران ایران باستان و زرتشت درگرفته، که پذیرش دین جدید و علویان را دخالت ایشان و تغییر ذائقه حکومتی بر آنان دشوار بود ه چونان ، نقاط دیگر ایران …پس جنگی عظیم در گرفت در بین آنان و بین گروهی از علویان که از مدینه که عازم سرزمین خراسان بودند ، به سالهای 200 هجری قمری ، پس جنگ را در نزدیکی قریه ی گرمه که امروزه آن محل را دقیقا ، روستای تقریبا متروک به نام نشابور است ، نسبت دهند ( نشابور گرمه )، حکایت پایان این جنگ ، برد و غالب شدن اقوام اصیل ایرانی و مردم منطقه بر علویان و شکست سخت و پراکنده شدن لشکر آنان در وقایع تاریخی منعکس شده است . که قصه ایی بس مفصل به زبان عربی نقل آن حکایت در جنگ نامه ایی بر پوست که من به شخصه تا کنون آ نرا ندیده و آنان که رویت کرده اند ، هیچ کدام نمی دانند دقیقا در دست کیست و نتیجه ایی از یافتن حاصل نگشت ….و القصه …
اما در لحظه ی تحویل سال ….این لحظه ی شیرین و شکر، هرکس در بیاضه ساکن بوده و اهل و نسبی در بیاضه دارد ، تا جایی که به خاطر دارم لحظه ی سال تحویل مردم اعم از پیر جوان ، خرد و کلان ، عالم و دانشمند، بزرگ و تاجر آبادی در امامزاده بیاضه گرد هم آیند، با البسه ایی به غایت تمیز و در خور شان ، با سلام و صلوات ، با نقل و شیرینی و چای ، سال را در جوار امامزاده ، با صدای توپ لحظه ی تحویل ، چنان حول الی احسن الحال می کنند ، همدیگر در مبارکی و ممیمون این روز فرخنده در آغوش کشند ، و کینه ایی بزدایند ، ودلی شاد گردانند ، و نقل و شیرینی از برای هم تعارف ، و دعایی و سلامی و صلوات بر محمد و آل ، و سپس به زیارت پرداخته و فاتحه ایی خوانند از برای از دست رفتگان …که خداوند رحمت فرمایید همه ی گذشتگان و بانیان این رسم نیکو ….پس از آن در هر کجا شما را بینند ، گویند ، « عید شما مبارک » ، کی اومدی ؟» ، و این سئوال از تو پرسند تا زمان رفتن تو سر آید و آنوقت پرسند «کی مخای بری ؟ » سئوالی که گر بی وسیله باشی خودت جواب آنرا ندانی .