یلدا
دی ۱, ۱۴۰۳
صبا از خود خبر آور که مشتاق گل رویم🔮
شکرخند ازلب او شد، که لبخند لب اویم🔮
شبی آرام برگیرم که دستی ازکسی گیرم🔮
که فالم از جفای خود، غلام همت اویم🔮
به دیوانی زنم فالی، شب یلدای دلتنگی🔮
قرارم بی قرار از تو خمارِ مستی اویم🔮
تفالی برزنم حافظ که سِر سینه می داند🔮
به دردم می زند سازی خمارِ هستی اویم🔮
اناری میزنم چنگی، چکد در آستین من🔮
شراب سرخ لبهایش ، خمار مستی اویم🔮
فراغی گشته عقل من خزانی بر لب بادم🔮
خمارِ روی وی گشتم، که خمّارِ گل رویم🔮
به زیر آمد بُتی فاضل، خدای دیگری آمد 🔮
به صبح دولت فردا خراب خدمت اویم🔮
❄️❄️❄️❄️❄️
«یلدا».دی 1403.نیشابور
🌞دیوان فاضل 🌞
Www.bayazeh.ir