“کرسی “بخاری قدیمی
“” کرسی “” و این روزهای سرد “”
……جانم براتون بگه از روزهای سردی که تا مغز استخون آدم را میترکوند ….سرمای سر سخت کویر با سرمای کوهستان و حتی سرمای شمال فرق دارد و آنهایی که یاد دارند خوب میدانند که سرمای کویر هم سرد است و هم خشک و برعکس سرمای مناطق شمالی کشور درصد رطوبت کمتری دارد و همین عامل باعث سوختن و ترک برداشتن پوست در این سرما خواهد شد …چیزی مانند انار ترک خورده . گرمای سوزان و ستیغ ویرانگر آفتاب در این منطقه یعنی کویر مرکزی ایران و وجود این نوع سرما تاب و توان و تحمل را از بسیاری از موجودات گرفته است و حتی این نوع اقلیم آب و هوایی تراکم جمعیت را در این ناحیه از کشور کاسته است .
یکی از دلایل متراکم و کم حجم بودن خانه های روستایی قدیم در بیاضه و سایر بلاد این منطقه از هجوم خصمانه این نوع آب و هواست ، خانه های کوچک با هسته اولیه زیر زمینی به جهت جانپناه در مقابل هجوم سرما ، و دشمن ، نبود به مانند الان نفت و گاز و حتی هیزمی از برای گرم کردن ، باید تدبیر اندیشید که این خانه ها با حداقل انرژی گرم شود …پس دامها و گوسفندان رادر زیر و طبقاط زیرین قرار میدادند و سوراخی را در سقف طویله که کف اتاق بود تعبیه میکردند و با این ترفند حرارت بدن دامها ی خود را به اتاق انتقال میدادند …این یکی از راههای گرم کردن خانه های قریمی بود … اما سرما سخت تر از آن بود که بتوان با حرارت بدن دامها آنرا دفع کرد پس چاره ایی دیگر اندیشیدند و در کف اکثر اتاقها و خانه های قدیمی در مناطق دور افتاده و از جمله در بیاضه گودالهایی به عمق تقریبی 50 سانت حفر شده که جایگاهی برای آتش و قرار گرفتن زغال داغ هیزم در داخل آن است ، این اولین اقدام برای ایجاد وسیله ای گرما زا به نام “کرسی” ( corci) بود ، این روش گرم کردن درست به شیوه گرم کردن انسانهای ابتدایی بعد از کشف آتش بود و در مدلهای پیشرفته در سالهای دیگر کم کم روی این چاله را چهار پایه ایی قرار دادند و به جهت اینکه گرما را متمرکز کرده و از آن استفاده بهینه کنند ، لحافی بزرگ به نام لحاف کرسی که ابعاد بسیار بزرگتری نسبت به لحاف معمولی داشت روی آن قرار میدادند و افراد آن خانه شبهای سرد را در زیر لحاف کرسی به صبح میرساندند در نسلهای پیشرفته تر دیگر حفر گودال برای آتش و زغال منسوخ و به جای آن زغال را در سینیهای بزرگی ریخته آنرا به زیر کرسی انتقال میدادند و شبنشینیهای گرمی در کنار کرسی بر پا بود نه لامپ بود و نه بخاری گازی و نه خبری از تلوزیون که اینقدر بین نسلها و پدران و بزرگان و نسل جوان فاصله بیفتد ….قصه بود از افسانه های ایران باستان ، از نقل قنات و قصه دیو جن و پری …..
اما همیشه دور کرسیها به خوشی و خوبی زمستون سپری نمی شد و چقدر بچه که در زمانهای قدیم در زیر کرسی از گاز منواکسید کربن خفه شدند و مردن و خاطرات آن هنوز در دل مادران فرزند از دست داده از چهرهای سیاه و خاموش کودکان بر جای مانده است.
شبها هم شبنشینیها به را بود درون خونه ها محفل به پا بود
زمستون سرد بود کرسی بخاری لحافی پهن داشت مانند قالی
تهران شب یلدا 1391 -محمد رضا فاضلی