دستاس
آسیا بچرخ …می چرخم … وای نمی سم می گردم …گندوما مون دراومد… غصه هامون سر اومد … .
دشت بیاضه که امروزه به نعمت بلدوز های اداره کشاورزی و محبت بعضی از اهالی تبدیل به دشتی مسطح شده ، قبلا اینگونه نبوده ، بیاضه ایها به دشت « کشمون » میگویند و کشمون جایی که روح آدم را تر و تازه می کرد . جایی که زندگی روی زمین می رویید . تپه ی حاصل خیز بیاضه حاصل از آبرفتهای رسوبی و به سطح شیبداری تبدیل شده بود . سطح شیبدار را باید به صورت پله پله ایی در آورد تا بتوان آنرا کاشت ، بنا بر این زمین ها کوچک و قطعاتی 100 متر یا کمی بزرگتر می شد . از طرفی مالکین هم به سلیقه های مختلف صاحب زمین بودند … به این کشاورزی اصطلاحا « خرده مالکی » می گویند …این کشاورزی سنتی بیاضه بود . یک نفر صاحب دها قطعه زمین کوچک در گوشه و کنار کشمون بود …می کاشت به امید خدا .گندم …جو …کروزه …پنبه تخم …کنجد ….نعنا …عدس …می کاشت درخت زرد آلو ..خرما سیب ..من پرتقال و نارنج و انگور هم می دیدم .محصول که می رسید زحمت جدا کردن کاه و کول از محصول وظیفه ی « گاردوون » بود و گاردوون گردون ، و این کار به خاطر فضای کم در محوطه ی کشمون روی خرمن انجام می شد خرمن همین زمینهای شمال روستا از محدودی پشت خونه های مرحومان سید قاسم ، رجبعلی و محمود عسکر ( خالو) و محدودهای پشت خونه ی سید غلامرضا و سید کاظم ، زمینهایی مسطح با پستی و بلندیهای مختلف ، اما محصول پس از جدا کردن هفت سهم معروف ، آنچه بر جا می ماند برای کشاورز نگون بخت ، تازه باید آرد می شد تا شکم گرسنه را جلایی می داد ، آرد کردن گندم و جو در قدیم به وسیله ی آسیابهای دستی انجام می شد ، قبل از اسیاب آبی ، قبل از برقی ، قبل از هر چیزی که فکرش را بکنید ، به این آسیابهای دستی ،« دستاس » می گفتند .
دستاس انواع و اقسام مختلف داشت ، تشکیل شده بود از 2 سنگ دوار و گرد که ضخامت تقریبی سنگ بالایی از پایینی کمتر بود چیزی حدود 17 تا 10 سانتیمتر ولی سنگ زیرین این آسیاب دستی بالای 15 تا 20 ضخامت دارد ، ضرب المثل قدیمی ( مرد آن است که در کشاکش دهر سنگ زیرین آسیاب باشد ) هم از همین تفاوت اختلاف ضخامت سنگ نشئت گرفته و سنگها در مرکز که سوراخی به قطر تقریبی 5 سانت داشت ، حو ل چوبی به قطر کمتر گردش میکردند ، فضایی داشت که آسیاب گردان یا دستاسگردون گندم را از بالا داخل آن میریخت و هسته سنگ بالایی را می چرخاند تا گندمها خرد شوند عامل اصلی خرد شدن گندم فشار سنگ بالایی و اصطکاک بین 2 سنگ بود ، نکته ی دیگر اینکه سنگ زیرین در زمین جایی که قرار داشت دفن میشد به دو دلیل اول اینکه سنگ تکان نخورد و دوم اینکه بتوان آردها را که از حول آن بیرون می آمد به راحتی یک جا جمع کرد . قدرت میخواست تا آنرا بچرخانی بعضی از زنان شغل خانگی آنها گندم آرد کردن بود ، کسی که این آسیاب را در خانه داشت ، پادشاهی میکرد حکایت دختر و تازه عروسی که یک سیستم همکاره ی برقی در خانه داشته باشد .
این آسیاب تنها برای آسیاب کردن گندم به کار نمی رفت و گاهی باید دانه های جو را خرد می کرد تا با آن آش جو درست می کردند، « بلغور جو» از محصولات منحصر به فرد ، دانه های دیگر به همین ترتیب ، خدا رحمت کند کسانی را که به زحمت این سنگ ها را از دل صخره ها با دست می کندند و آنرا به این شکل در می آوردند ، اندازه ی آنها هم با هم فرق داشت از کسانی که در بیاضه این سنگها را می ساختند ، تنها نام « ذبی الله » شنیده می شود و هنوز هم من سنگی را سراغ دارم که آثار کنده کاری ذبی الله در بیاضه روی آن وجود دارد . این سنگها از نوعی خاص و گاها سنگهای دگرگون در تقسیمات سنگها شناخته شده اند و بزرگترین آنها سنگی مدور و بزرگ به نام سنگ « عصاری » بوده که تا چندی پیش در بیاضه وجود داشت ولی وقتی سراغ آنرا پس از مدتی گرفتم ، به طرز مشکوکی سنگ به آن بزرگی سرقت شده و کسی در بیاضه پاسخگو نبود …آنهم سنگی که حداقل 2 تن وزن آن بوده است ….؟؟؟!!! اگر خبر از این سنگ دارید برایم نظر بگذارید دوستان .