با پرواز «حسین» ناوگان کویر به گل نشست
بشنو از نی چون حکایت می کند از جدایها شکایت می کند
مرحوم « حسین عارف » یکی از معدود افراد وفادار به سرزمین بیابانک بود که تا سر حد توان ..بار ناوگان جابجایی مسافر را در دشت مرکزی ایران یکتنه بر دوش کشید ….کسی که هیچ ادایی نداشت …کسی که هربار که زوزه ی اتوبوسهای آخرین سیستم بیرجند و طبس را در کنار اتوبوس فرسوده ی خود میشنید …آهی از دل بر می آورد …وآرزو میکرد ای کاش اتوبوس بهتری برای مردم و خدمت به خلق داشت ……
کسی که هیچ مسولی او را ندید …و هیچ دهدار و بخشداری …از وضع زندگی حسین خبر نداشت …..
حسین گاهی کریه ی مسافر هم خرج گازوییل ماشینش را نمی داد و مخارج سنگین سرویس …نانی برای خانه بردن برایش نگذاشت …..
حالا آسوده بخواب حسین …مردان سرزمین کویر بر اتومبیلهای آخرین سیستم خود زیر باد کولر گازی مثل باد از جای پاهای تو که سالها در آن خون دل خوردی ..خندکنان میگذرند …مردانی که صدها میلیون در حساب بانکی دارند ….
هرگرحال مسافر نگون بخت بچه بغل و عرق ریزان دنبال بلیط در ترمینال جنوب را که تو غصه اش را میخوردی درک نخواهند کرد …
دختر آنها که روزی تو امانت وی را شبانه به دانشگاه خور میرساندی در بهترین دانشگاه شهر مدرک میگیرد ……
و درحالی که ماشین پاپا زیر پایش است …..
آسوده بخواب حسین ….
خدایت هفتاد شب جمعه رحمت کند …….بزرگوار بودی …بزرگوار …